بسم الله الرحمن الرحیم


شاید بسیاری از خوانندگان ، این مصراع شعر را شنیده باشند که رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون . مقصود شاعر این بوده است که تغییر رنگی که به طور طبیعی در چهره ی انسان پیدا می شود ، از تغییر وضع و حال درونی او خبر می دهد . ما می توانیم قدری از مقصود شاعر فراتر رویم و بگوییم نه تنها رنگ طبیعی رخساره ، بلکه آن رنگ هایی که به طور مصنوعی به رخساره می زنند نیز از سر درون خبر می دهد . نوع آرایشی که زنان بر چهه دارند ، با احوال درونی و تمایلات روانی آنان ارتباط مستقیم دارد و نه تنها آرایش چهره ، بلکه آرایش همه ی بدن و شکل و اندازه ی لباسی که برای خود انتخاب می کنند ، از سر درونی آنها خبر می دهد .


و یادمان نرود که از کوزه همان برون طراود که در اوست .


لباس نه تنها تحت تاثیر فرهنگ جامعه است که معرف شخصیت تک تک افراد نیز هست ، و البته میان شخصیت افراد و فرهنگ عمومی جامعه نیز ارتباطی قوی وجود دارد . در جامعه ای که ارزش های والای معنوی و انسانی بی اعتبار باشد و عالم درون انسان ، حیثیت و معنایی مستقل نداشته باشد ، قهراً شخصیت انسان به کلی بر پایه ی توجه دیگران  و اظهار نظر آنان درباره ی وی شکل می گیرد و پیداست که افراد در چنین جامعه ای سعی می کنند با هر وسیله  و از جمله با لباسی  که به تن می کنند ، برای خود نوعی تشخص و تعین ایجاد کنند . مد و تغییرات بی شماری که مرتباً در لباس رخ می دهد ، چنین زمینه ای در ضمیر و روان افراد دارد . مخصوصاً در جامعه های غربی که نظام اداری محکم و جا افتاده ، ماشینیسم و تسلط نظام های اقتصادی و دولت ها بر آموزش و پرورش و وسایل ارتباط اجتماعی ، افراد جامعه را روز به روز به هم شبیه تر می کند و امکان هرگونه ابراز وجود فردی و ابتکار عمل را از آنان می گیرد ، این نیاز به چنین ابزاری و خود را از دیگران متمایز کردن ، بسیار دیده می شود و فرد وقتی نتواند خود را از راه های منطقی و معقول ممتاز و مشخص کند ، به هر اقدام دیگری دست می زند و بسا که سعی می کند با ایجاد هرگونه تغییری در شکل و لباس و نوع آرایش سر و صورت ، توجه دیگران را به خود جلب کند و خود را از گم شدن در جامعه نجات دهد ؛ چرا که او که به حقیقتی برتر از جامعه ؛ مثلاً خدا معتقد نیست ، گم شدن در جامعه ای را فنای شخصیت و مرگ خود می داند .


اکنون نوبت مدسازان است که به این عطش سیری ناپذیر پاسخ دهند و از این ضعف اخلاقی که ناشی از یک انحطاط معنوی است ، بهره جویی کنند . اما مدپرستی ، دلایل اخلاقی و روانی دیگری نیز دارد . در جامعه ای که اختلاف طبقاتی شدت دارد ، این اختلاف طبعاً در نوع خانه ، مدل اتومبیل ، سبک زندگی و مخصوصاً در نوع لباس منعکس می شود و مخصوصاً اشراف و ثروتمندان سعی می کنند ثروت خود را با نوع لباسی که می پوشند به دیگران اعلام کنند و لباس ، بهترین وسیله ی تفاخر است ؛ چون همیشه همراه انسان است . اتومبیل و خانه همه جا همراه شخص نیست ، اما لباس حتی در هنگام شنا نیز که به حداقل می رسد ، می تواند به دیگران  بفهماند که با چه کسی طرف اند !


آن عقده های چرکینی که از درون انسان به صورت شکل و نوع لباس سرباز می کند  متعدد و بسیار است . یکی همان میل به انگشت نما شدن و مشخص گشتن است و یکی دیگر تفاخر و اعلام میزان مال و ثروت است . میل به خودنمایی ، حسادت و رقابت با دیگران نیز در لباس ظهور می کند . جاه طلبی و میل به سلطه بر دیگران نیز در انتخاب نوع لباس موثر است .


 ( فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی – صفحه 43-45)